menu

ثبت آگهی رایگان

یک روز گشت و گذار برای کشف کلید مسکن مهر پردیس

سر ظهر آن روز، بام پردیس پر بود از آدم هایی که آمده اند تا خانه هایشان را از دورهم که شده ببینند اما اجازه ورود و مشاهده خانه هایی که حق قانونی و شرعی شان است را ندارند! به گزارش پیام ساختمان می گفتند در قدیم الایام حکایت و رویه برعکس نهند نام زنگی، کافور فراوان رواج داشت و حالا که قدم به دره بهشت و پردیس و اسامی زیبای دیگر حاشیه شرقی تهران می گذاریم، این حسن انتخاب بیشتر معنا می شود و بازهم بی مهری در حق مسکن مهر، بیشتر عیان. بی مهری اینجا موج می زند آن هم در حق آدم هایی که روزی به امید خانه دار شدن، راه مسکن مهر را در پیش گرفتند و با قرض و فروختن اموال روز مبادا هایشان حالا باوجود گذشت 5سال، تنها چیزی که نصیبشان شده وعده ووعید است و کلیدهایی که در هیچ قفلی نمی چرخد! سفر به جغرافیای بدون پرسپکتیو مسکن مهر راهی پردیس می شویم. شهری رؤیایی برای مسکن مهرنشینان. جایی که آب وهوای خوب و مشاطه و دسترسی مناسب آن به شمال شرق تهران، زندگی در آن را به شهر آرزوها برای متقاضیان مسکن مهر تبدیل کرده بود. قدمت چنده ده ساله پردیس و در اختیار داشتن زیرساخت های لازم برای زندگی شهر، آنجا را به شهری مناسب و برای زندگی تبدیل کرده بود. حال اما بعد از سه سال بخش عمده ای از پروژه های مسکن مهر در این شهر خاک می خورد و خانه ای قابل سکونت تحویل متقاضیان نشده است.ابتدا به ساختمان اصلی شهر جدید پردیس می روم. جایی که متقاضیان مسکن مهر روزی با هزاران ذوق و شوق، پرونده به دست برای خرید به آنجا آمدند و حالا هر بار که برای پیگیری خواسته شان مراجعه می کنند، به آینده ارجاعشان می دهند. نیروهای انتظامات با دقت همه جا را تحت نظر دارند تا غیر از ثبت نام شده های اصلی، کسی وارد سالن ها نشود. اینجا خبرنگار بودن و حرف زدن با مردم هم جرم است و به سرعت به بیرون از سالن راهنمایی می شوی. چنددقیقه ای انتظار کافی است تا با پیرمردی حدود 60ساله آشنا شوم. صدایش را بلند کرده و با ناراحتی فریاد می زند. می گوید سرم را کلاه گذاشته اند و با قولی واهی مجبورم کرده اند تکمیل وجه کنم. می گفتند پول را که واریز کنی خانه ات را تحویل می گیری ،اما الان یک ماه است پول را داده ام و از خانه خبری نیست. از برجستگی رگ های صورتش می توان شدت ناراحتی و عصبانیتش پی برد. صدایش از شدت ناراحتی می لرزد و می گوید سر پیری آبرویم را پیش بچه هایم برده اند. گفتند تکمیل وجه کن تا خانه را تحویلت بدهیم. من هم که پول نداشتم، خانه ای که در آن مستأجر بودم را تحویل دادم و اسباب و اثاثیه ام را به خانه پسرم بردم تا به محض تحویل خانه بتوانم به آنجا نقل مکان کنم. الان اما یک ماه است که آواره ام و خانه ای که تحویلم دادند آماده نیست. خانه غیرقابل سکونت است و به هرجایی هم که شکایت می کنم گوشی بدهکار نیست. هنوز حرف هایمان تمام نشده که مأمور انتظامات به بیرون از سالن راهنمایی مان می کند. بیرون از سالن پر است از آدم های مختلف. از دلال و صاحب امتیازهایی که سرگردان مانده اند و نمی دانند خانه هایی که قولش را گرفته اند چه زمانی تحویل می گیرند. آقاجان خانه را رد کن بره! امثال این پیرمرد را اینجا زیاد می توان پیدا کرد. زن و شوهر جوانی با چند نفر از دلال ها در حال گفتگو هستند. دلال ها حسابی دوره شان کرده اند و می گویند خانه را رد کنید برود. با پولش بروید تهران یک جای کوچک تر بخرید. مرد با ناراحتی می گوید: به ما گفتند پول را که پرداخت کنید کلید تحویل می گیرید. باورتان نمی شود با چه بدبختی و مشکلاتی این پول را از دوست و آشنا قرض کردم و پرداخت کردم. اما حالا خبری از خانه نیست و می گویند یکی دو ماه دیگر!! آقا سرمان را کلاه گذاشتند، فقط می خواستند از مردم پول بگیرند و حساب هایشان را پر کنند.مثل ما خیلی های دیگر هم هستند که پول داده اند و کلید گرفته اند،اما بعدازآن نمایش مسخره دوباره کلیدهایشان را پس گرفته اند. راهی فاز یازده می شوم. جایی که این روزها خیلی سروصدا به پا کرده و دلال های مسکن مهر قیمت هایش را بالابرده اند. باکمی پرس وجو بالاخره به فاز یازده می رسم. . اولین ماشینی که از فاز یازده خارج می شود را نگه می دارم. می گویم اینجا کسی هم ساکن است؟ نگاهی متعجب به سرتاپایم می اندازد و می گوید: خودت چه فکری می کنی؟! اینجا جای زندگی است؟ قاتى چند هزار کارگر؟! اگر جای سکونت بود که کارت تردد نمی خواستند. می گویم قصد سرمایه گذاری دارم، آیا برای سرمایه گذاری خوب است؟ با تردید می گوید: یکی دو سال طول می کشد تا جای زندگی بشود. رصد مسکن مهر از ارتفاعات چند هزار متری مثل همیشه کلنجار رفتن با نگهبان ها فایده ای ندارد چون به هیچ وجه اجازه ورود نمی دهند و تنها راه برای ورود را داشتن کارت تردد می دانند. خیلی ها مثل من ناامید برمی گردند و حتی اجازه از نزدیک دیدن ساختمان ها را هم پیدا نمی کنند. بالاخره باراهنمایی یکی از مشاوران املاک راهی برای دیدن ساختمان های فاز یازده پیدا می کنیم. البته نه از نزدیک بلکه از روی ارتفاع! به کمک یکی از دلال ها برای دیدن پروژه راهی بلندی های پردیس می شویم. شش کیلومتر را در جاده های خاکی رانندگی می کنیم تا سرانجام چشممان به انبوهی از آپارتمان های نیمه کاره فاز 11 روشن می شود. در طول مسیر بارها با تابلوهای متعدد ورودممنوع مواجه می شویم؛ ممنوعیتی که تنها به یک یا چند تابلو ختم نمی شود و چند باری هم نگهبان ها جلویمان را می گیرند و هر بار یک جواب بیهوده، عبور می کنیم. سرانجام عبور از سختی ها و موانع جواب می دهد و به بام شهر جدید پردیس می رسیم. جایی که فاز یازده کاملا زیر پاهایمان است؛ انبوهی از بلوک های نیمه کاره بتونی که خدا می داند با این سرعت پیشرفت کار چه زمانی می خواهد آماده تحویل و سکونت شوند. خانه هایی سرد و بی روح که هیچ رگه ای از زندگی و جنب وجوش خانواده ها در آن به چشم نمی خورد، ستون هایی بلند که ظاهرا نمادی از نبود امکانات جانبی در مسکن مهر محسوب می شوند. از مشاور املاکی که همراهمان آمده، سراغ بلوک هایی را می گیرم که یک ماه پیش کلیدهایشان را دادند و به سرعت پس گرفتند. انگشت اشاره اش را به سمت سه بلوک سفیدرنگ که تنها وجه تمایزشان با دیگر بلوک ها همان رنگشان است دراز می کند و می گوید: آن سه تا بلوک جز تحویلی هاست. آمارهایش دقیق نیست اما با قاطعیت می گوید 90درصد از آپارتمان هایی که تحویل داده شدند را پس گرفتند. چون لوله کشی واحدها آماده نبود. بقیه واحدها هم که تحویل داده بودند قابل سکونت نیستند! زن و مرد جوانی برای بررسی پروژه آمده اند و قصد خرید دارند. مرد می گوید الان که رفته بودم دفتر، می گفتند خیلی ها ساکن شده اند و تا یک ماه دیگر بقیه واحدها را هم تحویل می دهند اما چیزی که الان می بینم بعید است تا یک سال دیگر هم قابل سکونت باشد. این را که می گوید یکی از مشاورین املاک می گویند ماهم شنیده ایم دو یا سه خانوار در بلوک ها ساکن شده اند،اما بعید است و همه چیز در حد شنیده است. جایی که کسی اجازه ورود به آن را ندارد هیچ چیزش معلوم نیست. شما هم اگر قصد خرید دارید باید از همین جا و از فاصله دور بلوک ها را ببینید و خرید کنید!

انتهای خبر/پیام ساختمان

چاپ شده در هفته نامه پیام ساختمان شماره 9651

فهرست مطالب شماره 9651

این مطلب را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید :

×