menu

ثبت آگهی رایگان

دو نمونه موفق و ناموفق مسکن اجتماعی

تحقیقاتی که یک شهر ساز ایرانی در دانشگاه سوربن فرانسه درباره تجربه دست کم 140 ساله دو کشور فرانسه و آلمان در مسکن اجتماعی ، انجام داده است، نشان می دهد: تلفیق هم زمان دو مأموریت نوسازی بافت متراکم، ناسالم و فرسوده مناطق مرکزی شهرها و تأمین مسکن خانوارهای کم درآمد حاوی دستاوردهایی برای مردم و دولت آلمان و ناکامی هایی برای فرانسه بوده که البته با توجه به تصویب طرح مسکن اجتماعی در هیئت دولت و همچنین تمرکز سیاست های وزارت راه و شهرسازی بر نوسازی بافت های فرسوده می تواند راهگشا باشد. تحقیقاتی که نعیمه رضایی، دکترای شهرسازی دانشگاه سوربن فرانسه انجام داده و سازمان نوسازی شهر تهران آن را منتشر کرده است، نشان می دهد: مشارکت دادن ساکنان محله در نوسازی بافت فرسوده آن هم بدون اخراج آن ها از محله، باعث کاهش هزینه ساخت وساز، تقویت روابط اجتماعی و ایجاد حس تعلق به محله می شود و مدت زمان سکونت افراد در یک محل را افزایش می دهد. الگوهای اورژانسی و ملایم بررسی روش های نوسازی بافت فرسوده در دو کشور فرانسه و آلمان می تواند الگوی مناسبی پیش روی مدیران شهری و دولتی قرار دهد. طی سال های گذشته فرانسه با استفاده از یک الگوی اورژانسی و آلمان با استفاده یک الگوی ملایم که هر یک چارچوب های متفاوتی را در بردارد به تخریب و نوسازی بافت های فرسوده شهرهای خود پرداختند. پس از سال ها فقیرنشینی، مهاجرت اجباری به حومه شهر، جدایی اجتماعی، عدم تمایل طبقه متوسط برای سکونت در محله های فقیر و فرسوده و مخالفت با نهضت تخریب نتیجه اجرای الگوی نوسازی کشور فرانسه بود و در مقابل نوسازی یک محله بدون تخریب، اعیان سازی و اخراج ساکنان قدیمی و حضور مردم در جریان نوسازی نتیجه اجرای الگوی ملایم در کشور آلمان را رقم زده است. الگویی که می تواند با سازگارشدن با محیط داخلی شهرهای ایران سرمشق مناسبی برای تسریع و برنامه دار شدن در سال های آتی قرار گیرد. در مدل واکنش سریع فرانسه گرچه فضا در یک دوره زمانی اندکی مدرن شد اما با اعیان سازی بافت های فرسوده اجاره بها به شدت افزایش یافت و با جابه جایی مسئله مسکن ناسالم، حومه شهرها در محاصره حاشیه نشین ها قرار گرفت. در مقابل این روش آلمان با حرکت ملایم و پرهیز از تخریب گسترده علاوه بر اصلاح بافت های فرسوده شهری به تقویت روابط اجتماعی پرداخت. تبیین این دو مدل ازآن جهت اهمیت دارد که بسیاری از شهرهای ایران ازجمله تهران با مسئله فرسودگی بافت ها و مناطق شهری روبه رو است و در سال های گذشته سیاست واحد و موفقی برای آن ها به کار گرفته نشده است. روش اجرا مدل فرانسوی طراحی نوسازی را از بالا به پایین تعریف می کند. آغاز نوسازی در این شیوه با تخریب گسترده ساختمان های فرسوده و ناسالم و ساختن بناهای جدید همراه است. در این الگو بافت شهری به شدت و با سرعت از طریق حمایت های دولتی دگرگون می شود. برای نمونه در فاصله سال های 1852 تا 1870 فرماندار وقت پاریس مسکن های ناسالم را باهدف ارتقای بهداشت و سلامت عمومی تخریب کرد. این اقدامات به ایجاد خیابان های عریض، راه اندازی تأسیسات زیرزمینی، ساخت بناهای شاخص، گسترش فضای سبز و تأسیس مناطق شهری جدید منجر شد. در کنار نوسازی ساختمان های مسکونی، مقر شرکت های بزرگ نیز به روز شد و فروشگاه های بزرگ شهری شکل گرفت. شهرهای آلمان هم گرچه ابتدا شاهد نوسازی و تخریب به منظور گشایش خیابان ها و ایجاد فضای سبز بود و با تغییر مسیر روند نرم و ملایم را جایگزین اجرای سریع طرح کرد اما درروش ملایم اصلاح و درمان آلمان شهرسازی به جای آنکه از بالا دنبال شود از پایین سازمان دهی شد. تصمیم گیری در خصوص شهرسازی بر عهده محلات قرار داده شد. در تجربه نوسازی ملایم دریکی از محله های کارگر نشین و شلوغ برلین دو مسیر تعریف شد. راهکار اول پرداخت هزینه اقدامات از سوی مالک در مقابل افزایش اجاره بها و راهکار دوم بر ارائه ضمانت ماندن به مستأجر در خانه از سوی مالک و انجام اقدامات بهسازی توسط مستأجر یا گروه های همیاری بود. بررسی ها نشان می دهد روش دوم به دلیل کاهش هزینه های اقدامات، تقویت روابط اجتماعی میان همسایگان و ایجاد حس تعلق فردی و جمعی نسبت به خانه و محله و افزایش اعتمادبه نفس افراد فقیر با استقبال روبه رو شده است. در آلمان حق شهروندان در مورد مطلع بودن و اظهارنظر در فرآیند بهسازی جدی گرفته شد اما در فرانسه روابط بین مسئولان محلی و ساکنان اقتدارگرایانه تعریف شد. شهر ساز در نقش باغبان در فرانسه اساس نوسازی با تخریب کامل و از بین بردن گذشته به منظور تحقق مدرنیته آغاز شد. بر همین مبنا شهر ساز تلقی که از نقش خود دارد رام کنندگی است. درحالی که در آلمان حفاظت و ارزش دهی به آنچه موجود است یک اصل بنیادی است. در مکتب آلمانی شهر ساز بیشتر یک باغبان و مراقب ساکنان و شهر تصور می شود. در آلمان هدف از نوسازی پویایی شهر، جهت دهی و کنترل آن است. برنامه ریزی شهری، فضا و زمان در فرانسه در همان زمانی که یک پروژه بزرگ برنامه ریزی شهری شروع می شود تاریخ شروع و اتمام اقدامات، با در نظر گرفتن تاخیرات قابل قبول اعلام می شود. برای نمونه در برنامه نوسازی 2003 هدف گذاری شده بود 200 هزار مسکن اجتماعی تخریب و مسکن جدید ساخته شود. سال پایانی تمامی این اقدامات سال 2008 تعیین شده بود اما زمان پروژه پنج سال دیگر نیز تمدید شد گرچه در پایان کار باوجود نزدیک بودن به برنامه ابتدایی، هدف گذاری انجام شده به طور کامل تحقق نیافت، اما در آلمان پروژه ها به صورت بلندمدت تعریف شدند و قیدی در خصوص اتمام آن در یک بازه زمانی معین (5 ساله) نبود. تجربه شهر اجتماعی و ساخت وساز عجولانه در فرانسه سه موج نوسازی تجربه شده است. ساخت مسکن برای گروه های کم درآمد در هر سه موج تعقیب شده است اما هر سه موج با عارضه هایی روبه رو بود. جدایی اجتماعی و جابه جایی طبقات فقیر از مرکز شهر ازجمله این عارضه بود که به دلیل اعیان سازی بافت های فرسوده رخ داد. در دهه 1950 میلادی نیز ساخت مجموعه های مسکونی بزرگ باهدف حل بحران مسکن به نتیجه دلخواه منجر نشد.گرچه اجاره مسکن های اجتماعی ساخته شده در حومه شهرها پایین بود اما به دلیل ساخت وساز عجولانه و اصرار بر هزینه هم ساخت به کیفیت این ساختمان ها در مقایسه با طبقات اعیان توجه نمی شد. البته پس از افزایش قیمت نفت فرانسه سیاست نوسازی را کنار گذاشت و روندهای ملایم تری را در مقایسه با تخریب و نوسازی در پیش گرفت. اما در آلمان محدوده های مسکونی موردنیاز افراد سالخورده، خانواده های تک سرپرست یا معلولان تعریف شد بدون آنکه آن ها از جامعه جدا شوند.آلمان در کنار بهسازی محله ها، برنامه شهر اجتماعی را در سال 1999 به اجرا گذاشت. دولت فدرال و ایالات در انتخاب پروژه ها، تعریف اهداف، تأمین مالی، پیگیری و ارزیابی نتایج شرکت داشتند اما در فاز اجرای پروژه وارد نشدند و اجرا بر عهده قدرت های محلی بود. دیدگاه فرانسوی سعی در جلوگیری از اختلاط اقشار اجتماعی داشت. مشارکت ساکنان رویکرد اراده محور در فرانسه نتایج منفی داشت زیرا کار در زمان فشرده و اورژانسی موجب ایجاد استرس زیادی شد؛ اما در آلمان پروژه شهر اجتماعی بدون قید زمانی آغاز شد. در فرانسه مشارکت با یک مانع جدی روبه رو است؛ زمانی که تخریب به عنوان یک موضوع بدیهی مطرح می شود دلسردی و بدبینی ساکنان به متولیان نوسازی را به دنبال دارد. اما در آلمان در کنار متخصصان و کارشناسان برای شهروندان نیز جا بود و تخریب به عنوان یک اصل در دستور کار قرار نداشت. حرف ساکنان اگر یک بسیج قوی بین آن ها شکل می گرفت شنیده می شد و مدیریت محله نیز در این مسیر ساکنان را کمک و همراهی می کرد؛ خلأیی که در فرانسه احساس شد.

انتهای خبر/پیام ساختمان

چاپ شده در هفته نامه پیام ساختمان شماره 285

فهرست مطالب شماره 285

این مطلب را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید :

×