menu

ثبت آگهی رایگان

تهران؛ جهانی شدن یا عقب ماندگی؟

چندی پیش برخی اعضای شورای شهر تهران نسبت به امری که آن را گران اداره شدن شهر تهران می نامیدند، گلایه داشتند و بر این اعتقاد بودند که می توان شهری همچون تهران را با بودجه هایی بسیار نازل تر ازآنچه اکنون صرف اداره شهر می شود، مدیریت نمود. گلایه هایی که البته دیری نپایید که از ذهن ها دورگشت و به دلایلی نامعلوم دیگر سخنی از آن ها به میان نیامد. به نظر می رسد ضروری است مجدداً مسئله گران اداره شدن کلان شهر تهران، یادآوری شود. شهری که طبق گفته ی شهردار آن، در تاریخ 27/11/1394 و در جریان دویست و سی و نهمین جلسه شورا، می توان با 5 هزار میلیارد تومان آن را اداره کرد . در این زمینه ذکر نکاتی چند خالی از لطف نخواهد بود. 1- شهرداری تهران در سال های اخیر همواره تأکید در برشمردن اقدامات و پروژه های بزرگ مقیاسی همچون بزرگراه امام علی(ع) با تملک 10 هزار پلاک مسکونی، بوستان عظیم ولایت، پل طبقاتی شهید صدر، تونل توحید و... داشته است. پرواضح است که جمله این تأکیدات در جهتِ اشاره به حرکت تهران در مسیر توسعه، پیشرفت و جهانی شدن می باشد. نکته ای که در سخنرانی ها و مصاحبه های شهردار محترم و همکاران ایشان به کرات دیده می شود و ازجمله این سخنرانی ها، سخنرانی شهردار در پنجمین نشست هیئت اجرایی مجمع شهرداران آسیایی در تاریخ 7/6/1394 می باشد که ایشان اشاره داشتند: آینده تهران را به صورت جهانی ترسیم کرده ایم و یا سخنرانی معاون فنی عمرانی وقت شهردار در روز جهانی شهرها و جایزه جهانی خشت طلایی تهران در تاریخ 10/8/1394 که اعلام نموده اند: تهران در مسیر جهانی شدن است . شکی نیست که هر شهروند تهرانی آرزوی حرکت تهران در مسیر توسعه و پیشرفت را داشته، دارد و خواهد داشت و از هر اقدامی که در این راستا صورت پذیرد به جد حمایت خواهد نمود، اما سؤال اینجاست که چه علائمی از حرکت در مسیر جهانی شدن وجود دارد که بتوان این مدعا را باور نمود؟ در یک دهه اخیر مدیریت شهریِ تهران، این کلان شهر در کدام یک از رتبه بندی های جهانیِ معتبر ، پیشرفتی به خود دیده است؟ اساساً طی سال های اخیر ، تهران در کدام یک از رتبه بندی های معتبر، دارای جایگاه و پایگاهی شده است که بتوان با استناد به آن حرکت در مسیر جهانی شدن را باورپذیر نمود؟ 2- از سویی دیگر ظاهراً مدیران و دست اندرکاران شهرداری تهران از توجه به یک نکته کلیدی غفلت نموده اند و آن نکته اینجاست که در یک- دو دهه اخیر سیر تحولات فنّاورانه و پیشرفت و توسعه در جای جای جهان آن قدر شتاب یافته است که ایشان می بایست در عوضِ برشمردنِ اقدامات انجام گرفته در طی یک دهه اخیر و فخرفروشی نسبت به انجام چنین عملیاتی در مقایسه باکارهای انجام شده در دوران پیشین، به امکانات و منابع عظیمی که در اختیار داشته اند، توجه نمایند و صدالبته با تغییر مبنای مقایسه، مبنا را میزان پیشرفت و توسعه کلان شهرهای هم رده تهران در ابتدا و انتهای یک دهه اخیر قرار دهند تا مشخص گردد که از فاصله ها کاسته شده و یا بالعکس، بر آن ها افزوده شده است. 3- اما در باب گران اداره شدن شهر با توجه به مجموعه اقتضائات حاکم بر کلان شهر تهران با توجه به مجموعه آنچه طرح شد می توان اذعان داشت، کلیه ذی نفعان شهر باید توجه داشته باشند که انجام پروژه های کلان و متعدد، البته به شرط انجام مطالعات امکان سنجی جامع پیش از اجرای طرح یا پروژه برای شهر، با این استدلال که حرکت تهران باید مبتنی بر توسعه ای پایدار و در مسیر جهانی شدن باشد، در صورتی امری خوشایند و مبارک است که تأمین مالی پروژه ها از جانب ردیف های درآمدی پایدار صورت پذیرد و به عبارت بهتر، شهر بر اساس منابع درآمدی پایدار اداره شود. حال آنکه برشمردن این قبیل پروژه های اجراشده در تهرانی که به گفته شهردار آن، بیش از 55 درصد درآمدهای آن از ردیف های درآمدی ناپایدار تأمین می شود و در شرایطی که سهم فروش تراکم به طور خاص از کل درآمدهای شهرداری، بالغ بر 40 درصد است، نه تنها گامی در جهت توسعه نیست، بلکه در درازمدت به علت پیامدهای مخرب چنین رویکردی، موانع جدی در مسیر توسعه واقعی تهران بر جای خواهد گذاشت. مسئله روشن است، مدیریت شهرِ تهران با بودجه های ده ها هزارمیلیاردی، با این دلیل که حرکت در مسیر توسعه امری ضروری است و بدون توجه دقیق به مفهوم توسعه پایدار و صدالبته عواقب شیوه های کنونی تأمین مالی شهرداری در اجرای پروژه ها که در آن اثری از تلاش برای پاسخگویی نسبت به نسل های آینده به عنوان اصلی اساسی در تحقق توسعه پایدار به چشم نمی خورد، نه تنها مایه مباهات نیست، بلکه از عهده هر مدیری بر خواهد آمد و مسلماً اگر هر فردی بر مسند ریاست اجرایی مدیریت شهری کلان شهر تهران بنشیند، می تواند با فروش تراکم و به عبارت دیگر شهر فروشی، درآمدهای آن چنانی انجام پروژه های کلان و بزرگ مقیاس را تأمین نماید، اما با قدری دوراندیشی، حاصل چنین شیوه ای در اداره شهر عیان می گردد. کلام آخر در شرایطی که تهران و سایر کلان شهرهای کشورمان به علت روشن نبودن تکلیف منابع درآمدی و عدم حمایت دولت ها پس از تصویب قانون خودکفایی شهرداری ها در سال 1362، به جد با چالشی عظیم در تأمین منابع درآمدی خود مواجه اند و این مسئله ای غیرقابل انکار است، هزینه کرد به منظور عملیاتی کردن پروژه های کلان و بزرگ مقیاس چندان منطقی به نظر نمی رسد. شهرداری تهران و سایر کلان شهرها، در سال های اخیر اگر بیش از آنکه بر حصول درآمد از طریق فروش تراکم و تغییر کاربری به عنوان دو ردیف درآمدی کاملاً ناپایدار، تکیه کردند، بر پیگیری سرنوشت لایحه درآمدهای پایدار شهرداری ها و لزوم پیش بینی منابع درآمدی پایدار در قالب آن لایحه اصرار می ورزیدند، قطعاً تابه حال این معضل ریشه دارِ گریبان گیر شهرها ریشه کن شده بود و تضییع حق کمتری نیز در قبال نسل های آتی که قرار است در این شهرها زیست انسانی داشته باشند، رخ می داد. البته برخی از این اقدامات که زمینه ساز گران اداره شدن مدیریت شهر تهران شده، به پشتوانه مصوبات شورای شهر انجام گرفته است که جای تأسف فراوان دارد و هرچند تلاش های صورت گرفته از جانب برخی از اعضای محترم شورای شهر را نمی توان نادیده گرفت، اما برخی دیگر از اعضا با همسویی بیش ازحد خود و بدون توجه به بعد نظارتی شورا، عملاً شورای شهر را به شورای شهرداری بدل نموده اند.

انتهای خبر/پیام ساختمان

چاپ شده در هفته نامه پیام ساختمان شماره 281

فهرست مطالب شماره 281

این مطلب را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید :

×