menu

ثبت آگهی رایگان

باور کنید! اینجا 15 کیلومتری تهران است

اصلاً شبیه 15 کیلومتری تهران نیست! وقتی موتورسوارانی را می بینی که یا کپسول های گاز را ترک موتور هایشان بسته اند یا داده اند به پشت سری شان که نگهش دارد باور نمی کنی وارد منطقه ای شده ای که تنها 15 کیلومتر با تهران فاصله دارد. هنوز خیلی از ورودمان به منطقه صنعتی کمرد نگذشته که بالا و پایین کردن ماشین های آب رسانی توجهمان را جلب می کند! هنوز با کسبه محل صحبتی نکرده ایم ولی آنچه در این منطقه با کوچه هایی خاکی و پردست انداز خودنمایی می کند محرومیتی است از نیازهای اولیه یک منطقه صنعتی؛ منطقه ای که پر است از کارگاه ها و کارخانه های کوچک و بزرگ که کارفرمایانش با همین حداقل ها تولید می کنند؛ مدیرانی که سفره هایی پهن کرده اند تا چندین خانواده از سر این سفره ها روزی بردارند ولی بعضی هایشان آن قدر تحت فشارند که شاید خیلی طول نکشد کاروبارشان را جمع کنند و قید همه چیز را باهم بزنند. بعضی وقت ها یکی دو روز آب نداریم! یکی از کسبه های محل سفارش یک تانکر آب داده است؛ می گوید مجبوریم یک روز در میان یک تانکر آب بخریم؛ البته کلی صرفه جویی می کنیم ولی بازهم یک روز در میان باید 25 هزار تومان پول آب بدهیم خود آب رسانی. می گوید این آب آشامیدنی است ولی بهداشت منطقه آن را تأیید نمی کند. ما از ترس جانمان هم که شده برای درست کردن چای از آب معدنی استفاده می کنیم. یکی از کارگرانش که به پشت بام رفته بود تا آب را وارد تانکر کارگاه کند به جمعمان اضافه می شود و می گوید بعضی روز ها پمپ آب رسانی خراب است و باید آن قدر به آب رسانی های دیگر التماس کنیم تا یک تانکر آب برایمان بیاورند. اگر حریفشان نشویم آن روز یا گاهی یکی دو روز را باید بدون آب بگذرانیم. لبخند تلخی می زند و با صدایی کمی بلند تر می گوید ما که خوبیم اوضاع رستوران ها و نانوایی های منطقه خیلی خراب است آن ها کلاً کارشان با آب است یکی از دوستانم کارگر یکی از این رستوران هاست می گوید ما روزی یک یا دو بار آب می خریم؛ آن ها باید آب را از آنجایی بخرند که بهداشت تأیید کرده است و به همین خاطر باید برای هر تانکر 30 هزار تومان بپردازند! چون آب لوله کشی نداریم پلمپ می شویم آدرس یکی از رستوران های منطقه را می گیریم و به آنجا می رویم. البته نمی توان اسمش را رستوران گذاشت تهیه غذای کوچکی است که سه چهار نفر در آنجا مشغول به کار هستند. مدیرش می گوید: در این منطقه بااین همه مشکل نمی توان با شرایط بهتری کار کرد. در منطقه مان لوله کشی گاز کرده اند ولی آن قدر شرایط و هزینه هایش دشوار و سرسام آور است که هرکسی نمی تواند مغازه یا کارگاهش را لوله کشی کند و ترجیح می دهد همچنان از کپسول های گاز استفاده کند و ما هم دقیقاً جزو دسته ای هستیم که استفاده از این کپسول ها را با تمام دردسر ها و خطراتش به لوله کشی گاز با این شرایط دشوار ترجیح می دهیم. مدیر رستوران کمی سکوت می کند و با لحنی ناراحت می گوید: کاش مشکل این منطقه فقط گاز بود؛ گاهی احساس می کنم عده ای کارفرما را در یک جزیره به حال خودشان رها کرده اند و فقط چند وقت یک بار از سازمان های مختلف مثل بهداشت و دارایی و اتحادیه به سراغشان می آیند تا بگویند چرا فلان مشکل را دارید و چرا فلان مشکل را رفع نکرده اید. ما الآن روزی یک یا دو بار یک تانکر آب می خریم می دانید تانکری چند؟ تانکری 30 هزار تومان؛ ما باید آب را از جایی بخریم که بهداشت آن را تأیید کرده است و به همین خاطر حدوداً ماهی یک میلیون و دویست سیصد هزار تومان باید هزینه آب بپردازیم. لحنش کمی تند می شود و با صدایی بلند ادامه می دهد: چند وقت پیش از اتحادیه اخطاریه آمد که اگر جواز نگیرید رستوران پلمپ می شود به آنجا رفتم گفتم من سه سال است برای جواز پرونده تشکیل داده ام خیلی آمدم و رفتم ولی هنوز هم پرونده ام بسته نشده است؛ ازآنجا نامه دادند برای بهداشت منطقه؛ رفتم بهداشت گفتم شما تأییدمان کنید جوازمان صادر می شود ولی در جواب گفتند چون منطقه تان لوله کشی آب ندارد نمی توانیم جواز صادر کنیم. آن ها می دانستند مدت هاست از همان جایی آب می خریم که خودشان معرفی کرده اند ولی بازهم نپذیرفتند و بهانه شان این بود که این آب را بهداشت مرکزی تأیید نمی کند. دوباره به اتحادیه برگشتم و موضوع را با آن ها در میان گذاشتم و جوابشان این بود که تا بهداشت تأیید نکند ما نمی توانیم جوازتان را صادر کنیم این شرایط را هم صنفی های شما هم در منطقه دارند و احتمالاً همگی پلمپ می شوید! شما قضاوت کنید مقصر ما هستیم که اینجا آب لوله کشی ندارد؟ خودشان که دارند شرایط دشوار این منطقه را می بینند دیگر این همه فشار آوردن آن هم بدون منطق برای چیست؟ مگر ما بدمان می آید جواز بگیریم؟ الآن چون جواز نداریم جزو اماکن صنعتی به حساب نمی آییم و به همین خاطر برای این مغازه کوچک هر دوره دو میلیون و سیصد هزار تومان هزینه برق می پردازیم! خودتان شرایط را می بینید مگر چقدر درآمد داریم که در ماه این همه هزینه آب تانکری و گاز کپسولی و برق بپردازیم و در کنار همه این ها هرروز در تنش و اضطراب باشیم که برای پلمپ مغازه سراغمان نیایند. کارگرانم قهر کرده اند و رفته اند مشکلات منطقه صنعتی کمرد به همین جا ختم نمی شود اینجا منطقه ای است که به گفته اهالی اش به کلی فراموش شده و انگار اصلاً در نقشه ایران وجود ندارد؛ اصلاً انگار کسی آن ها را نمی بیند. به یکی از کارگاه های مبل سازی سر می زنیم کارفرمایش یک مرد جوان است که می گوید: ما با هزینه خودمان کوچه را آسفالت کردیم کلی هزینه کردیم ولی چند ماه پیش برای اینکه لوله های اصلی گاز را بخوابانند همه آسفالت ها را کندند و بعد هم منطقه را به حال خودش رها کردند و رفتند. باورتان می شود چند سال پیش اهالی کوچه مان پول جمع کردند و برای رفاه حال پرسنل پل هوایی برای جاده زدند؟ پارسال یک روز صبح آمدیم دیدم پل نیست. پل را برداشته بودند؛ خلاصه بعد از کلی نامه نگاری و دوندگی دوباره پلی آوردند و همان جا نصب کردند. مدیر جوان لبخند تلخی می زند و می گوید ما که نه از کارمان و نه از این منطقه خیری ندیدم امیدوارم برای آن هایی که بعد ها می آیند نفعی داشته باشد هرچند فکر کنم اصلاح این منطقه گم شده صدسال دیگر انجام شود. صبح و عصر پرتنش! شاید اگر خودمان به این منطقه نمی رفتیم و از نزدیک با اهالی اش صحبت نمی کردیم در باورمان هم نمی گنجید که در ده پانزده کیلومتری تهران منطقه گمشده ای باشد که پر است از کارگاه های کوچک و بزرگ، نانوایی ها و تهیه غذاهایی که صد ها یا هزار ها نفر برای خانواده هایشان نان می برند. کمرد منطقه ای است که امکاناتش زیر صفر است ولی توقعات سازمان های مربوط به آن از کارفرمایان منطقه صد در صد است. منطقه ای است که اگر مسئولان کمی به آن رسیدگی کنند تولیدکنندگانش انگیزه ای می گیرند برای تولیدات بیشتر و گسترش حرفه شان. درحالی که به گفته اکثر کارفرمایان این منطقه آن ها هرروز صبح با استرس در مغازه را باز می کنند که مبادا از سازمانی اخطاریه ای بیاید و عصر ها با استرس در را می بندند که مبادا در نبودشان آسفالتی کنده شود یا پلی برداشته شود تا دوباره مجبور شوند در کنار دغدغه های خودشان نامه نگاری و از پله های سازمان ها بالا و پایین رفتن را شروع کنند. آن ها در کنار فشارهای اقتصادی که این روز ها تحمل می کنند باید با مشکلاتی دست وپنجه نرم کنند که شاید در محروم ترین روستا ها هم رفع شده باشد.

انتهای خبر/پیام ساختمان

چاپ شده در هفته نامه پیام ساختمان شماره 279

فهرست مطالب شماره 279

این مطلب را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید :

×