menu

ثبت آگهی رایگان

نقش کم رنگ معماری در ادبیات داستانی امروز

نوشتن و خلق یک داستان بی شباهت به خلق یک بنا یا معماری یک عمارت نیست. اگر در معماری و ساختمان سازی، از اجزای فیزیکی چون سنگ، گچ و آجر استفاده می شود تا بنایی شکل گیرد، در ادبیات (شعر یا قصه) این کلمات هستند که شاکله بنای داستان یا شعر را می سازند. بی جهت نیست که فردوسی در اهمیت سرایش شاهنامه آن را با بنا کردن کاخی بلند مقایسه می کند که از باد و باران (عوامل فرسایش دهنده تاریخی و فرهنگی) گزندی نمی بیند: بناهای آباد گردد خراب ز باران و از تابش آفتاب پی افکندم از نظم کاخی بلند که از باد و باران نیابد گزند به موازات این نکته، باید این موضوع را هم یادآور شویم که هنگام خواندن داستان و قصه، ذهن ما بین ادبیات و معماری نسبتی برقرار می کند و ما از لابه لای کلمات، مکان یا فضای داستان را در ذهنمان می سازیم. این موضوع به طور طبیعی اتفاق می افتد که ما با خواندن داستان، مکان وقوع داستان را در ذهنمان بازنمایی می کنیم. البته درجه بازنمایی ساختاری شعر بالاتر است و با خوانش شعر، تصاویر فراواقعی و گاه خیال پردازانه (بسته به درجه تخیل نهفته در شعر) در ذهن نقش می بندد. اما در داستان، نسبت معماری و ادبیات واقعی تر و ملموس تر است. آن قدر این نسبت و رابطه اهمیت دارد که به گفته والتر بنیامین، فیلسوف و نویسنده آلمانی، اگر آپارتمان های خاص قرن نوزدهم اروپا نبودند، اصلا شاید ژانر داستان پلیسی شکل نمی گرفت یا هنگامی که داستانی از ادگار آلن پو می خوانیم، ناخودآگاه فضای معماری گوتیک با آن طاق های نوک تیز در ذهنمان نقش می بندد. در ادبیات داستانی ایرانی نیز این رابطه بین معماری و ادبیات برقرار است؛ به عنوان نمونه، در داستان داش آکل نوشته صادق هدایت، می بینیم که قصه از تعدادی اجزای معماری درونی و بیرونی تشکیل شده است که اگر این اجزا نبودند شاید اصلا داستان شکل نمی گرفت. در داش آکل ما به فضای بیرونی به نام سرگذر برمی خوریم. سر گذر ساختاری در معماری گذشته ماست که رابط بین دو نقطه یا تلاقی دهنده آنها در فضای شهری است. ساختارهای معماری دیگری در داستان وجود دارند مثل قهوه خانه و خانه قهرمان اصلی داستان با معماری قدیمی و پنج دری هایش که اساسا کنش های داستانی بین شخصیت های داستان داش آکل در همین فضاهای معماری جان می گیرند. متأسفانه امروزه در داستان نویسی مدرن ایرانی، فضای معماری برگرفته از فضای کافی شاپ و آپارتمان است و ما با دیالوگ هایی در داستان روبه رو می شویم که به بیان نویسنده در مکانی مانند کافی شاپ ادا شده است حال آنکه نویسنده همین دیالوگ ها و کنش های داستانی را می توانست در آسانسور، پارک، تاکسی یا هر جای دیگر هم بیان کند و معماری فضا اثر چندانی در قوام یافتن داستان ندارد. رابطه معماری و نسبت آن با ادبیات داستانی در طیف وسیعی از داستان ها و مینی مال های امروزی ضعیف و کمرنگ شده است.

انتهای خبر/پیام ساختمان

چاپ شده در هفته نامه پیام ساختمان شماره 252

فهرست مطالب شماره 252

این مطلب را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید :

×