menu

ثبت آگهی رایگان

خانه ای که دیگر نیست

بررسی حس تعلق به مکان در فیلم سلطان / کارشناس فرهنگی فیلم سینمایی سلطان محصول سال 1375 و به کارگردانی مسعود کیمیایی، از درون مایه ای برخوردار است که بر اساس آن مسئله گذر زمان و حس تعلق به مکان در معماری و ساختمان از یک سو و معضل برج سازی از سوی دیگر را به بیننده منتقل می کند. حس تعلق به مکان از مهم ترین جنبه های ارتباط فرد با محل مسکونی خود است و رابطه حسی بین انسان و مکان از قوی ترین ارتباط های عاطفی فرد است به صورتی که خانه پدری یا خانه کودکی پایدارترین تصویر ذهنی هر یک از ما از محل مسکونی گذشته مان است. اهمیت بحث هویت مکان و تعلق به آن چنان مهم است که انسان با عدم ادراک خود و رابطه اش با پیرامون خود دچار هراس و بی هویتی می شود. خلاصه داستان فیلم سلطان آقای باهری در آخرین لحظات زندگی، پانصد متر از زمین خانه خود را به آقای سلماسی سرایدارش می بخشد. جهان مهر و جهانگیر، پسران آقای باهری برگه واگذاری پانصد متر زمین را به مریم دختر آقای سلماسی می دهند، اما یک جیب بر به نام سلطان وقتی مریم از ترمینال به خانه می آید مدارک را از او سرقت می کند و برای برگرداندن سندها مقدار زیادی پول مطالبه می کند که پسران آقای باهری حاضر به پرداخت این پول نیستند و می خواهند با ترساندن سلطان مدارک را از او پس بگیرند. اما سلطان مدارک را به مریم می دهد و از او می خواهد که از حق خودش دفاع کند و نگذارد پسران آقای باهری سهم او را به برج سازان تهران دهند. از طرفی جهانگیر بی خبر از اینکه سلطان مدارک را به مریم سلماسی داده است با چند تن از برج سازان و واسطه های خریدار زمین با سلطان درگیر می شوند و سلطان هم به استقبال آنها می رود. . . . سلطان فیلمی است که یکی از مهم ترین مسائل حوزه معماری و شهرسازی در آن بررسی می شود. البته موضوع اصلی فیلم، پرداختن به حیطه مسکن و معماری نیست اما فیلم ساز در کنار روایت داستان خود، نگاهی ظریف نیز به موضوع انبوه سازی و برج سازی در تهران دارد. این موضوع از آنجا در فیلم شدت می گیرد که صاحب خانه ای که خانواده مریم سرایدار آن بودند، بیمار می شود و پیش از مرگ وصیت می کند تا بخشی از خانه به نام مریم شود. پس از مرگ صاحب خانه، خانواده اش با وجود وصیت پدر مبنی بر حفظ خانه، تصمیم می گیرند که خانه را خراب کنند و به جای آن برج بسازند؛ موضوعی که مورد مخالفت مریم و دوست تازه پیداکرده اش؛ سلطان نیز قرار می گیرد و این دو سعی می کنند جلوی تخریب خانه را بگیرند. در فیلم دو نگرش یا دیدگاه در حوزه ساخت وساز و مسکن مطرح می شود. در یک نگرش، پیشرفت مطرح است که بر اساس آن باید که گذشته تخریب شود و در نگاه دیگر، پیشرفت را در پاسداشت گذشته می بیند. در مورد نگاه اول، در فیلم می بینیم که در جایی معماران توصیه می کنند شهر هنگامی پیشرفت می کند که خانه های بزرگ، خراب شوند و به جای آنها مجتمع های مسکونی چندین واحدی ساخته شود که مسکن بیشتری برای طبقه متوسط ایجاد شود. خراب کردن گذشته و حرکت روبه جلو و آینده، نسخه ای است که این گروه از معماران در فیلم می پیچند و مطرح می کنند. اما شخصیت محوری فیلم یعنی سلطان، خانه به ارث رسیده مریم را نه به عنوان زمینی برای ساخت وساز بلکه به عنوان پناهگاه و مرجعی برای ساکنان آن می پندارد. در بخشی از فیلم، سلطان بزرگراهی که خانه اش را خراب کرده و از وسط آن گذشته است را با دست نشان می دهد و روی هر نقطه آن، جای اتاق های خانه و محل نشستن افراد ساکن خانه را نشان می دهد؛ خانه ای که دیگر وجود خارجی ندارد و بزرگراه جای آن را گرفته است. نکته دیگر فیلم، تأکید بر حس تعلق خاطر به مکان توسط ساکنان خانه است. در داستان متوجه می شویم که مسکن تنها یک سرپناه برای گذران روز و شب نیست. بلکه جایی است که افراد به آن تعلق دارند و بخش مهمی از هویت خود را از آنجا می گیرند. بدون وجود حس تعلق خاطر به محل زندگی شخصیت افراد، بی خاطره، بدون ریشه و فاقد شناسنامه شکل و هویت می گیرند. فیلم سلطان موفق می شود تا حدی، جدال بین توسعه و حفاظت از گذشته را در موضوع مسکن به بیننده منتقل کند. امر مهمی که امروزه دغدغه مهم سیاست گذاری در حوزه معماری و شهرسازی است.

انتهای خبر/پیام ساختمان

چاپ شده در هفته نامه پیام ساختمان شماره 232

فهرست مطالب شماره 232

این مطلب را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید :

×