menu

ثبت آگهی رایگان

خانه سنگی خالوحسین در انتظار ثبت ملی

سال ها پیش، مردی که از نامهربانی سرنوشت و تقدیر زمانه، به ستوه آمده بود، تیشه امید را برمیدارد و به کوه میرود تا شاید آنجا امیدی و پناهی، از این همه بیپناهی پیدا کند.خالو حسین که به او فرهاد دوم و حسین کوهکن نیز میگویند، متولد 6 مهر 1309 از روستای دروله منطقه پاوه در استان کرمانشاه است که با پایی که از زانو قطع شده، در مدت 19 سال با یک کلنگ، به نبرد با صخره های اورامانات برمیخیزد و اثری جاودانه میآفریند. وی پهلوان گمنام و بیادعایی است که با وجود معلولیت، بر سختی و مصائب روزگار و طبیعت غلبه کرده و بنای استوار و تاریخی که هرگز نمونه ای از آن وجود نداشته را درانداخته است.داستان شیرین و فرهاد داستان باستانیای است از عشق و دلدادگی که سینه به سینه حفظ شده و اینک ما ایرانیان وارث نقالی آنها هستیم، اما داستان حسین کوهکن یک تراژدی است از پهلوانی که بر جور و مصائب روزگار و طبیعت غلبه کرد و اکنون در اوج گمنامی به سر میبرد.حکایت حسین کوهکن یا خالو حسین حکایتی است متفاوت از یک عمر سختی و مشقت، حکایت و نمادی است از غلبه بر معلولیت و پیروزی بر صخره های فولادی، دوباره پیروز شدن تیشه بر سنگ و حکایتی است از پشتکار آدمیزاد در تحقق بخشیدن به معنای واقعی خواستن.دوران کودکی حسین همچون سایر کودکان و بر روال طبیعی گذشت تا اینکه در سن 20 سالگی ازدواج میکند و زندگی وی با سه پسر و سه دختر هر روز شیرین تر میشود اما این شیرینی چندان دوام نداشت.25 سالگی حسین، سرآغاز فصل جدیدی از مشکلات کمرشکن و تلاش وی برای فائق آمدن بر آن مشکلات در زندگی است. وی به رسم جوانان زمان خویش به شکار میرود و در حین شکار گلوله ای از تفنگش رها میشود که به پایش اصابت میکند و برای همیشه پایش را از دست میدهد اما هرگز این نقص عضو نتوانست در عزم فرهادوار خالو خللی ایجاد کند. گرچه حسین خود نیز در آن زمان این امر را فقط خواسته و تقدیر پروردگارش نامیده بود.اندکی بعد خانه و کاشانه اش را در روستای دروله ازدست داده و به منطقه قشلاق میرود و در خانه ای گلی در آنجا به زندگی ادامه میدهد.مدتی بعد از آن نیز همه حیواناتش به دلیل ریزش خانه تلف میشوند و بعد از آن ماجرا سه پسر و همسرش را به دلایل مختلف از دست میدهد. حسین در سختی زندگی تنها میماند با سه دختر. بعد از شوهر دادن دخترانش، بیش ازپیش احساس تنهایی و سختی میکند اما این پایان مشکلات حسین نبود چراکه مدتی بعد نیز همسر و هر سه دخترش از دنیا میروند.حسین که تنها و در اوج مشکلات غیرقابل تصور است به منطقه کوهستانی و خالی از سکنه میگوره (در نزدیکی روستای باینگان از توابع شهرستان پاوه) میرود و با جسم معلولش تصمیم به جنگ با سرنوشت و صخره ها میگیرد.حسین در سال 57 با جسمی معلول، یک کلنگ و بیل شروع به تراشیدن دل صخره میکند تا در بیکسی برای خودt کاشانه ای مهیا کند.وی 19 سال از عمر خود را برای ساخت خانه اش صرف میکند و هیچ گاه در طول این 19 سال ناامید نمیشود و کار را رها نمیکند و جالب آنکه تمام این مدت این کار را با یک کلنگ و بیل انجام داده است. کلنگی که خود او آن را بسیار دوست میداشت و اعتقادش برآن بود که جنس کلنگش از الماس است.در طول این 19 سال حسین از دل صخره ای سفت و محکم برای خود خانه ای مجهز شامل چندین اتاق، حمام ، راهرو و ... میسازد.مشکلات و سختیهای پیش آمده حسین را از یاد خدا و معاد غافل نکرده و در خانه خود و در دل صخره برای خود قبری میسازد تا که بعد از مرگش در بیکسی خود در آنجا آرام بگیرد.به نظر میرسد آنچه خالو حسین در دل کوه خلق کرده است یک شاهکار بینظیر است که میتواند دلیلی برای کمک به او و رسیدگی به وضعیتش باشد.درواقع خانه او نه از جنس سنگ بلکه از جنس غرور است. او با استقامتی بینظیر، خانه ای ساخته که آن را متعلق به خود نمیداند و همیشه با روی باز و قلبی مهربان از میهمانانی که برای دیدن این شاهکار به آنجا میروند استقبال میکند. شاید اگر در آینده، داستان خالو حسین و نقش تیشه او بر صخره های اورامانات را آنگونه که رویداده برای آیندگان بازگو کنند، کسی آن را باور نکند و یا شاید آن را افسانه ای بیش ندانند که پیرمردی به این سن و سال و با این وضعیت جسمی توانسته چنین کاری را به انجام رسانده باشد. خالو حسین به تازگی و بار دیگر روح بزرگش را به همگان نمایاند و آن اینکه در آغاز سال تحصیلی جاری تمام پس اندازش را که مبلغ 6 میلیون تومان بوده و بازدیدکنندگان به عنوان هدیه به او داده بودند برای ساخت مدرسه ای در باینگان اهدا کرد. سرای سنگی حسین کوهکنورودی اصلی سرا در قسمت شمالی و پشت صخره، واقع شده است. ورودی، دریچه ای است تا حدودی تنگ و باریک، در دل صخره با شیبی اندک و ارتفاعی کوتاه و چند پله. در همان ابتدای مدخل، دالانی بسیار کوچک به سه ورودی ختم میشود. در سمت راست اتاقی وجود دارد با ابعادی در حدود 2در2متر و ارتفاعی شاید کمتر از یک ونیم متر، در دیواره سمت راست اتاق، تاقچه های کوچکی تعبیه شده است. دریچه ای کوچک در کنار ورودی اصلی، با انعکاس روشنایی بیرون، نور اتاق را تأمین میکند. ورودی دیگر، به اتاقی ختم میشود تا حدودی شبیه به همان اتاق اول، با این تفاوت که دریچه ای بزرگ تر روبه روی ورودی ایجادشده که فضا را روشن تر میکند. ورودی سوم به ایوان اصلی بنا ختم میشود. ایوان در ابعاد 3در 5متر و ارتفاعی حدود یک متر و هفتاد سانتیمتر، با دیواره هایی که انگار استاد بنایی کارکشته آنها را تراز گرفته ، گویای صبر و مهارت عمو حسین است که چنین بنایی سنگی را تنها با کلنگی قدیمی که گویا تابه حال تیشه اش را هم عوض نکرده، ساخته وپرداخته کرده است. دریچه ای که روبه روی ورودی ایوان ایجادشده، راه ورود به سایر بخش های سراست. بلافاصله و پس از خروج از آن دریچه، اولین چیزی که نگاه را به سوی خود جلب میکند، آلاچیقی است که محل استراحت روزانه عمو حسین است. در سمت راست خروجی، دو اتاقک قرارگرفته اند با مدخل هایی به مراتب بزرگ تر. روی اتاقک اولی زیاد کار نشده و انگار به کار بیشتری نیاز دارد، دومی هم به سبک و سیاق همان اتاق های ابتدای ورودی بنا ساخته شده و عمو حسین از آن به عنوان استراحتگاه شبانه و محل اصلی زندگی خود استفاده میکند. در پایان لازم به توضیح است باتوجه به اینکه این اثر شگفت انگیز هنوز ثبت ملی نشده است، به نظر میرسد سازمان میراث فرهنگی باید تمهیداتی برای ثبت این اثر بیندیشد.

انتهای خبر/پیام ساختمان

چاپ شده در هفته نامه پیام ساختمان شماره 214

فهرست مطالب شماره 214

این مطلب را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید :

×