menu

ثبت آگهی رایگان

برادر کارگرم دست هایت را دوست می دارم

گروه گزارش: هرسال وقتی به 11 اردیبهشت ماه، روز جهانی کار و کارگر نزدیک میشویم ما یاد خیلی چیزها میافتیم؛ قبل از همه یاد «سند ملی کار شایسته» که مطابق ماده 25 قانون برنامه پنج ساله پنجم توسعه کشور 5 سال پیش باید تهیه میشد و متولی این کار، یعنی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی تازه میخواهد «همایش ملی کار» را برگزار کند و تا شاید بعد از آن بتواند پیش نویس سند مذکور را تهیه کرده و به مجلس بفرستد. بعدازآن یاد همه حرف هایی میافتیم که طی همه این سال ها در همایش ها و سمینارهای پرخرج و بی خروجی، درباره ضرورت رسیدگی به معیشت کارگران زده میشود و هیچ تغییری هم حاصل نمیشود! یاد کارگرانی که با توقف هر ماشین به سمت آن یورش میبرند و برای به دست آوردن یک موقعیت کاری تنها برای یک روز، با هم رقابت میکنند، یاد همه برادرانم با دست های پینه بسته. برای دست های تو، برادر کارگرم این دست های برادر من است؛ دست هایی که جوشکاری میکنند و آجر بالا میاندازند و زنبه میکشند. دست هایی که قاچ قاچ شده و ناخن هایش از ضربه سنگ و آجر و تیشه، سیاه و خونمرده شده، روغنی و پینه بسته و سوخته از اسید و تاول زده است. برادرم شب ها از سوزش چشم هایش به خاطر جوشکاری، سیب زمینی روی آنها میگذارد. او تیرآهن حمل میکند و دستش در لجن و خاک و گل و آهک تاول میزند و زیر ناخن هایش سیاه میشود. او از اسکلت ساختمان های چندین متری بالا میرود. او زیر آفتاب داغ بیل میزند، در بیابان های دورافتاده و در کوه و کویر و معدن کار کند. صبح های سرد زمستان، دست هایش را که از اسید باتری میسوزد «ها» میکند و شب ها با لباس های چرب و روغنی پای سفره مینشیند. این روزها کسی سراغ دستان نجیب و دردمند را نمیگیرد؛ دستانی که جهان را میسازد و سهمی از آن ندارد. دستانی که همیشه غمگین است... وقتی صاحب آلونکش سراغ اجاره عقب افتاده را میگیرد و دست ودل برادرم از شرم میلرزد . دست هایت را دوست دارم ای برادر، ای کارگر میدان های بار و شهرداری، ای کارگران ساختمانی و نانوایی و آجرپزی، ای کارگران کارخانه ها و معدن ها روح دستان شما در دیوارهای اطرافمان و سقف بالای سرمان جاری است. دست هایتان را دوست میدارم چراکه دستان شما دست انسان است. کارگرها همه شاعرند! برخلاف کسانی که فکر میکنند وجود تعداد زیادی کارگر بیکار در کشور موقعیت ناخوشایندی برای جامعه ماست، ما که خودمان از کارمندان و کارکنان پرکار همین جامعه ایم، معتقدیم قضیه برعکس است و اتفاقاً وجود همین عزیزان بیکار در جهت تلطیف فضای جامعه بسیار ضروری است. این را ازاین جهت عرض میکنیم که همه ما از وجود طبع لطیف و ذوق شاعرانه در بین آحاد جامعه مطلعیم و برای شعر گفتن و نوشتن متن های پراحساس و عاطفی، چه سوژه ای بهتر از دست ترک خورده و پینه بسته یک کارگر فقیر؟ نگاهی به شبکه های اجتماعی مجازی این روزگار هم نشان دهنده همین علاقه وافر ما به این موضوع است؛ چراکه این جور جاها هم پر است از عکس بچه های کار، صورت پر از چین و چروک پیرمردهای دستفروش، کارگران و این طور چیزها. فلذا از همین جا برای مسئولانی که قانونی وظیفه دارند برای سروسامان دادن به وضعیت کارگران ساختمانی، کارگران فصلی، کارگران اتباع بیگانه، کودکان کار و سایر انواع و اقسام کارگری و بیکاریهای پنهان جامعه اقدام کنند و کاری نمیکنند کمال تشکر و امتنان را ارسال مینماییم! معضلی به نام کارگر نماها! اینکه در کشور ما البته به استناد سخنان علیرضا خسروی، عضو کمیسیون عمران مجلس شورای اسلامی- عده ای وجود دارند که کارگر نیستند اما از مزایای کارگری! نظیر بیمه استفاده میکنند، از آن حرف هایی است که قابلیت این را دارد که در کتاب رکوردهای گینس ثبت شود. چراکه ما تا پیش ازاین همه جور مهندس و دکتر و متخصص تقلبی دیده بودیم ولی کور شویم اگر تابه حال یک مهندس یا دکتر یا مثلاً طلافروش دیده باشیم که خودشان را کارگر ساختمانی جا زده باشند! جالب اینکه افراد برای گرفتن بیمه کارگری باید قبلش از سازمان فنی و حرفه ای کارت مهارت گرفته باشند تا بتوانند از مزایا و خدمات طلایی بیمه کارگران ساختمانی استفاده کنند! یعنی فقط کم مانده اصغر فرهادی هم برود و کارت مهارت بگیرد و تحت پوشش بیمه کارگران ساختمانی، حظش را ببرد! لابد فردا روزی هم که طرح بیمه کردن زنان خانه دار بعد از 12 سال خاک خوردن در مجلس، تصویب شد، باز عده ای از صاحبان مشاغل، چادر و چارقد سر میکنند و خانه دار نما میشوند! علیایحال ما پیشنهاد میکنیم برای شناسایی کارگران واقعی از کارگرساختمانینماهایی که میخواهند قاچاقی بیمه شوند آزمون عملی برگزار کنند و در آن، از بیمه جو بخواهند بیل بزند! کارگر واقعی قبل از بیل زدن، دسته بیل را به مایعی مخصوصی آغشته میکند که کارگران غیرواقعی این کار را نمیکنند! به این شکل پزشکان و مهندسان و طلافروشانِ کارگرساختمانینمایی که فرق «تیشه» و «پُتک» و ایضاً «ملات» و «دوغاب» را نمیدانند و حتی یک ساعت هم زیر آفتاب پای قرقره نایستاده اند و دست هایشان یک ترک هم ندارد، مشخص میشوند.

انتهای خبر/پیام ساختمان

چاپ شده در هفته نامه پیام ساختمان شماره 207

فهرست مطالب شماره 207

این مطلب را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید :

×