menu

ثبت آگهی رایگان

گزارش پیام ساختمان از پروژه های ساختمانی سطح شهر

ساختمان سازی طلا یا بلا؟

ساختمان-سازی-طلا-یا-بلا

ساختمان هم طلاست و هم بلا. از این نظر طلاست که ارزش ملک همیشه بالاتر می رود و کسی از ساختمان سازی ضرر نمی کند.

گروه ساخت وساز: نگاه اجمالی به ساختمان های ما گویای این مهم است که بدون توجه به ضوابط و اصول شهرسازی فقط و فقط ساخته ایم. ساختمان هایی ناهمگون و کوتاه و بلند که هیچ معنایی جز آشفتگی را به ذهن متبادر نمی کند. آشفتگی که در نتیجه جولان دادن سرمایه داران و ضعف مدیریتی نهاد ها و مسئولان ساخت وساز بر شهر و شهروندان سایه افکنده است. بدین ترتیب صنعتی که می توانست موتور محرکه اقتصاد باشد به دلیل بی برنامگی تبدیل به عاملی برای سلب آسایش از شهروندان شده است. در ادامه سلسله گزارش های پیام ساختمان از پروژه های ساختمانی سطح شهر به سراغ پروژه ای رفته ایم که مالک آن معتقد است ساختمان در برخی مواقع طلاست و در برخی مواقع بلا. خواندن این گزارش را به شما خوانندگان توصیه می کنیم: حال وروز بد کارگران طبق معمول کارگران اصلاً حال وروز خوشی نداشتند. فقط یک کارگر بیدار بود و سایرین داخل حیاط ساختمان روی ماسه ها دراز کشیده بودند و از فرط خستگی خوابشان برده بود. فکر می کرد که من مهندس ناظر هستم و آمده ام تا از کار بازدید کنم اما موضوع را برایش توضیح دادم. کمی که بیشتر صحبت کردیم متوجه شدم برخلاف تصور من ایشان کارگر ساختمانی نیست بلکه دانشجوی مهندسی عمران است که پدرش به عنوان بسازوبفروش او را با خودش سر پروژه ها می برد تا برای بازار کار آبدیده شود. بتن مگر چیست؟ اسمش یاسین بود. یاسین علی محمدی. او برخلاف استخوان خردکرده های ساختمان سازی، تمایل داشت که اسمش را بگوید. شاید چون هنوز وارد دنیای بی رحم ساخت وساز و زیرورو کشیدن ها نشده بود. از یاسین پرسیدیم که با توجه به رشته اش چقدر از ساختمان سر در می آورد. قهقهه ای زد و گفت: مواد و مصالحی که روزی 10 بار اسمشان را می شنوم دقیقاً نمی دانم چگونه هستند. صرفاً یک تصور ذهنی از آنها دارم. روزی 10 بار استاد می گوید: «بتن مگر» اما اصلاً تصورم در مورد آن کیلومتر ها با آنچه در ساختمان های پدرم می بینم، تفاوت دارد. تازه تعریف از خود نباشد من از بچه درس خوان های کلاس هستم. مقاله نوشتن هدف نیست وی ادامه داد: من واقعاً خوش شانس بودم که پدرم بسازوبفروش است. خیلی از بچه ها بعد از فارغ التحصیل شدن باید از صفر شروع کنند. تازه فارغ التحصیلان عمران که انگار از دماغ فیل افتاده اند حاضر نمی شوند مانند من بیایند از کارگر ساختمانی چیزی یاد بگیرند. برایشان کسر شأن دارد. البته منکر تحصیلات آکادمیک نیستم. بسیاری از اموری که کارگران و سازندگان سنتی نمی دانند را من بلد هستم اما به طریق آکادمیک. می دانم نسبت آب و سیمان باید چقدر باشد اما بلد نیستم ملات درست کنم و قطعاً این جوری به جایی نمی رسم. فردا قرار است همین دانشجویان آینده صنعت ساختمان را بسازند اما واقعاً چیزی در چنته ندارند. دانشگاه های ما فقط یاد گرفته اند که کتاب معرفی کرده و تمام کنند. بعد هم بگویند فلان دانشگاه ایران مقالات زیادی ارائه داده است. البته شاید برای وزارت علوم این روال بهتر باشد چراکه به هرحال در کشور ما یکی از فاکتور های میزان موفقیت ارائه مقالات علمی است و سعی می کنیم خودمان را به کشور های توسعه یافته برسانیم. وی اضافه کرد: در کشور های توسعه یافته اگر مقاله ای ارائه می شود، یک ابزار است و چندین برابر آن کار عملی صورت می گیرد اما در کشور ما صرف مقاله نوشتن هدف شده است و با این وضعیت به جایی نمی رسیم. اگر ما این همه علم تولید می کنیم و رتبه دانشگاه های تهران و شریف در دنیا نسبتاً خوب است پس چرا ساخت وسازهای تهران به این روز درآمده و حتی از نظر فناوری محتاج خارجی ها هستیم؟ یک بخش دیگر ماجرا این است که ما به کار علمی هم اعتقاد نداریم و فکر می کنیم مطلب خوب فقط برای تدریس کردن است. بنابراین نه به کار عملی اعتقاد داریم و نه به کار علمی. ابتلا به ساختمان سازی در همین حین که مشغول صحبت با یاسین بودم، پدرشان تشریف آوردند و ما سر صحبت با او را هم باز کردیم. از او در مورد مشکلات صنعت ساختمان و اینکه کار طاقت فرسایی است، پرسیدم که پاسخ داد: ساختمان هم طلاست و هم بلا. از این نظر طلاست که ارزش ملک همیشه بالاتر می رود و کسی از ساختمان سازی ضرر نمی کند. هراندازه پول صرف کنید تقریباً به همان اندازه درآمد دارید. وی ادامه داد: ساختمان بلا هم هست. چرا که اولاً کسی که وارد این کار می شود، رفته رفته به آن مبتلا می شود و همین امر باعث بروز مشکلات بعدی می شود. در طول دورانی که ساخت وساز کرده ام بار ها و بارها کارم به محاکم قضایی کشیده شده و حتی یک سال هم به خاطر حادثه گود برداری حبس کشیده ام اما بااین وجود تمایلم به کار بیشتر شده است. در ادامه انگشت سبابه دست چپش را نشان داد که سقوط تیرآهن باعث قطع آن شده بود. سپس رو به من کرد و گفت: چقدر به شما پول بدهند حاضری انگشتت را به من بدهی؟ کسی که ساختمان سازی می کند همواره در معرض خطر است. گرفتاری های اداری را هم به آن بیفزایید. اصلاً اگر بسازوبفروشی تا این اندازه شغل پر پول و خوبی است چرا همه مردم این کاره نمی شوند؟ قبول کنید که کار فوق العاده سختی است. متن کامل این گزارش در نشریه شماره 192 پیام ساختمان به چاپ می رسد.

انتهای خبر/پیام ساختمان

این مطلب را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید :

×