menu

ثبت آگهی رایگان

معماری در آیینه ادبیات

بررسی رابطه معماری و ادبیات در برهه کنونی که معماریمان رو به افول است و ادبیات نیز به همین سمت وسو میرود میتواند مسائل مختلفی را برایمان روشن سازد. در صورت داشتن یک ادبیات قوی،میتوانیم معماری قوی نیز داشته باشیم و بر عکس. در گفتگو با کارشناسان و اعضای انجمن مفاخر معماری ایران به بررسی این موضوع پرداخته ایم که در ادامه میخوانید: معماری هنری آزاد و انتزاعی نیست حبیب الله شیبانی، مهندس معمار و عضو انجمن مفاخر معماری ایران پیرامون ادبیات ومعماری به خبرنگار پیام ساختمان گفت: هدف معماری، ایجاد مکان است و هدف زبان ، ساختن معنا! آموختن معماری مانند آموختن زبان است. زبان، زاده میشود،رشد میکند، دگرگونی مییابد و کامل می شود . گاه اتفاقاتی موجب نابودی آن میشود و این وقتی است که زبان، فرهنگ و البته معماری هم ، تحت استیلای فرهنگ غالب ، استحاله مییابد و حتی کاملاً محو میشود . تمدن های منقرض شده ای مانند تمدن سومری ، ایلامی و به ویژه تمدن مصری ، گواه این سخن هستند . وی ادامه داد: معماری به عنوان هویت بخشی به مکان، نیازمند نقش جدائیناپذیر جامعه، سفارش دهنده ، اقتصاد و فرهنگ است حال آن که در سایر هنرها ، به ویژه ادبیات، تولید آن ، درگرو محدودیت های فراوان و اساسی نیست . به زبان دیگر، معماری ، هنری آزاد و انتزاعی نیست . صرف نظر از عوامل خارجی یاد شده، در درون نیز با محدودیت هایی که از قبیل گرانش، زمین ، آسمان ، فضا ، اقلیم و زمان ، مواجه است . شیبانی تفاوت های معماری و ادبیات را بیان کرد: عناصر بنیادی معماری مصالح فیزیکی نیستند بلکه مفاهیمی هستند که مکان ، با آن تعریف میشود مانند زمین و فضای پیرامونی و گرانش و نور و فضا و هوا و صدا و رایحه و مقیاس . عناصر بنیادی شعر، واژگان نیستند بلکه مفاهیم هستند، مفاهیمی که از درون و بیرون ، و از نسخه های اصل اند . این مبحث ، در نقد ادبی نوین ، تحت عنوان نقد محاکاتی ( Mimetic criticism )، مطرح ، و برآن اساس شعر اوریژینال تعریف میشود . این اصالت، در معماری نیز به عنوان معماری ( اوریژینال ) ، جای خود را در نقد گشوده است . این معمار با اشاره به اینکه شاعر به واژگان هویت میبخشد و معمار، به جرم و مکان و البته «زمان» تأکید کرد: شاعر به «آوا » هویت میبخشد و معمار به رنگ و اشکال . شیبانی معتقد است هنرها، دوران اوج و افول را میپیمایند . سیطره رسانه های جمعی از یک سو و ریزش ارزش های انسانی در کارزار جنگ و سوداگری، زبان را به نازل ترین سطح محاوره و نگاشتن ، به زیر کشیده است . تهی شدن زبان و سلیقه جمعی از بار معنی و حاکم شدن زبان محاوره سخیف و سهل الهضم ، از زیان های جبران ناپذیر حیطه شعر و ادبیات است . وی خاطرنشان کرد: افول زبان و ادبیات در دوران معاصر به معماری نیز سرایت کرده است. تهی شدن از معنا و معرفت و استیلای سودخواهی ، بنیه هنرها و به ویژه تفکر خلاق معماری را نیز فرسوده است . شهر ، در سیمایی رنگ پریده ، بناهای بیهویت ، ولنگار ، و زشت را به نمایش میگذارد و دست های کم صدای تنی معدود از معماران ، توانایی دگرگون کردن فضای شهرها را ندارند . گوینده های بیرمق و نوشته های کم توش و توان رسانه ها ، مقهور ریزش شدید ارزش های والای فرهنگ هستند . نیروی کلام ادبی مهندس خوبچهر کشاورزی، عضو انجمن مفاخر معماری ایران درباره رابطه معماری و ادبیات گفت: با مراجعه به کتاب های جامانده می بینیم که پیشینیان ما ، نیروی کلام ادبی را به خوبی درک کرده، آن را میشناخته و از نفوذش بر مردم، آگاهی داشته، از آن بهره برده و برای معرفی هنرهای دیگر از جمله معماری، از نقش آفرینی کلام چه به صورت نظم و چه نثر، بسیار استفاده کرده اند. وی اضافه کرد: در رویکرد این نقش آفرینی ، دو رویه متقابل را میبینیم: یک رویه ، ابتدا کلمه است که در تبدیل سطح به فضا یاریدهنده طراح است مثل: آسایش ، راحتی ، سرپناه ، نشاط ، محل کار و... ، به سخنی دیگر بن مایه طراحی را یک کلمه یا عبارت که بیانگر ارضای غریزه ای است ، به عهده دارد، مقابل آن و در رویه دوم معماری است که پس از پاگرفتن ، در ذات خود میتواند درجان کاربر، حسی را به وجود بیاورد که برای ابراز آن، ناگزیر ازیاری گرفتن از علوم ادبی است. تا بدان جا که حتی برای شرح رموز عرفانی از حالات فضای معماری استفاده میشده است. گفت از آنجا به دروازه سوم رود او را نیز دو ، درست و هر دری دهلیزی دارد ، میرود تا هر دو دهلیز سر از حجره برآرد ، درآن حجره دو کرسی نهاده و یکی بر هر دو کرسی نشسته. (مونس العشاق ، شیخ اشراق شهاب الدین سهروردی) غزل معماری بدون انسان غزل نمیشود مهندس بهروز مرباغی، معمار و پژوهشگر در رابطه با معماری و ادبیات به خبرنگار ما گفت:در قلمرو معماری، به راحتی میتوانیم از ادبیات و شعر وام بگیریم و مبانی نظری خود را تعریف کنیم. ابتداییترین موضوع در معماری، هویت است. بدون هویت، معماریِ فاخری نخواهیم داشت. محمدعلی بهمنی از شاعران معاصر این موقعیت را بسیار زیبا تعریف میکند. سرشارم از خیال ولی این کفاف نیست/ در شعر من حقیقت یک ماجرا کم است تا این غزل شبیه غزل های من شود/ چیزی شبیه عطر حضور شما کم است مرباغی تأکید کرد: غزلِ معماری بدون حضور مخاطب، انسان، غزل نمیشود. گذشت آن دوران که شعر و معماری را در صناعت و ظرافت آن میجستند و نه در مخاطب محوری و انسان محوری. میدانیم بسیاری عقیده دارند، مخاطب است که هویت معماری را تعریف میکند. اصل مخاطب محوری در معماری را نیز محمدعلی بهمنی بسیار ظریف و موجز بیان میکند. تو آیینه نیستی؟ یا . . . خود را نمیبینم! تو آیینه نیستی؟! یا من وجود ندارم وی ادامه داد: معماری انگار آیینه ای است که مخاطب، خود را در آن میبیند. شاعر بسیار صریح این رابطه را بیان میکند و معتقد است یا تو آیینه نیستی یا من وجود ندارم. اگر من وجود دارم، پس تو باید مرا نشان دهی. این معمار معتقد است راهی که شعر معاصر پیموده، راهی است که معماری باید بپیماید که در عین مدرن بودن، کاملا ایرانی هم باشد. وی تأکید کرد: شعر و قصه امروز، ارتباط بسیار تنگ و محکمی با معماری دارد. باعث تأسف است این منبع غنی و سرشار، از چشم نظریه پردازان ما دورمانده و ما برای تعریف اصول و مبانی نظری معماری خود، دست به دامان فلاسفه و اندیشمندانِ خارجی شده ایم. درست است که معماری، و اصولا هنر و اندیشه، بدون مرز است ولی «برای بین الملل شدن، نخست باید ملی بود». مرباغی در پایان یادآوری کرد:حاصل ارتباط یا چالش انسان با طبیعت است که «جامعه» را شکل میدهد. مثلثِ انسان- جامعه- معماری، در درس های فلسفه و جامعه شناسی به مثلث انسان- طبیعت- جامعه تبدیل میشود. در شعر معاصر این رابطه را بسیار دقیق و هنرمندانه میبینیم. در معماری نیز باید ببینیم. قطعه شعری از فریدون مشیری این رابطه را نشان میدهد که عالیترین نمود هم نوایی انسان و طبیعت است. همانی که در معماری دنبالش هستیم. آب از دیارِ دریا با مهر مادرانه، آهنگ خاک میکرد برگرد خاک میگشت گرد ملال او را از چهره پاک میکرد از خاکیان ندانم ساحل به او چه میگفت کان موج نازپرورد، سر را به سنگ میِزد خود را هلاک میکرد

انتهای خبر/پیام ساختمان

چاپ شده در هفته نامه پیام ساختمان شماره 190

فهرست مطالب شماره 190

این مطلب را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید :

×