menu

ثبت آگهی رایگان

پول بده سر سبیل شاه ناقاره بزن

نمیدانم تأثیر قرص های اعصاب بود، تأثیر ماست همراه ناهار بود، تأثیر تشعشات مونیتور رو شبکیه چشم و شبکه اعصاب بود؛ هر چه بود حین بالا پایین کردن سایت ها و خبرگزاری مختلف، پلک هایم روی هم رفت و روی صندلی محل کارم در وسط تحریریه، عین فیل خوابم برد! البته بعید میدانم فیل ها وقتی میخوابند خواب ببینند، اگر هم ببینند نهایتاً خواب هندوستان را میبینند ولی من خواب دیدم شهردار تهران شده ام! آن هم نه شهرداری زمان الآن بلکه در زمان های خیلی پیش. خواب است دیگر، حساب وکتاب که ندارد! وانگهی مگر شما خودتان تا به حال خواب های هشلهفت کم دیده اید؟ بگذریم، در عالم خواب نشسته بودم در دفتر شهرداری. البته شهرداری که نه، بلدیه؛ و داشتم برنامه ریزی میکردم خیابان های شهر که آسفالت نداشت و با عبور درشکه و گاری، غبارآلود بود آب پاشی کنند. اصلاً آن زمان وظیفه بلدیه این بود که به کار نظافت و خوبی آب و نان و چراغ و سوخت و خواربار رسیدگی کرده و هدف اصلیاش مراقبت از شهر، رسیدگی به تخلفات، رفع حوائج اهالی شهرنشین و مساعدت در ساختن بازارها و رواج حرفه ها و تجارت شهر و دایر نمودن محل معاملات عمومی بود. یعنی هدفش پول درآوردن نبود بلکه هدف این بود که شهر جای بهتری برای زندگی باشد. حالا اینها را من از کجا میدانم؟ حقیقتش را بخواهید در عالم بیداری اینها را نمیدانستم ولی در عالم خواب، چون این کارها جزو وظایفم بود میدانستم! حالا شما هم زیاد گیر ندهید. القصه در همین گیرودار بودم که برای شهر تهران چه بکنم بهتر است که یک نفر به در ضربه ای زد و بعد در باز شد و یک خانم که از قرار منشی شهردار بود ولی شبیه به زنان قاجاری بود و ابروهای پیوسته و خال روی گونه داشت وارد اتاق شد؛ بعد هم به یک حالت هول و اضطراب گفت: قربان برج شمس العماره آتش گرفته و چند نفر زن و مرد در آتش گیر کرده و راه نجات ندارند و از پنجره ها آویزان شده اند!- پس آتش نشانی چه میکند؟- قربان ماشین های آتش نشانی آمده اند ولی نردبان هایشان باز نمیشود! بگویید از تشک های بادی استفاده کنند.- قربان تلمبه ندارند که تشک ها را باد کنند، البته با دهانشان دارند توی آنها فوت میکنند ولی گویا تشک ها پنچر است و باد نمیشوند! درهرصورت تقصیر ما نیست، تقصیر نردبان و تشک و تلمبه است. آن کسی که شمس العماره را ساخته هم مقصر است. یک خبر دیگر هم هست.- دیگر چه شده؟- چند گودبرداری در سطح شهر باعث شده که تعدادی خانه مجاور آنها فرو بریزد و عده ای زیر آوار مانده اند. این که تقصیر بلدیه نیست، سازمان نظام مهندسی باید بر گودبرداری نظارت میکرد!- ولی مجوزش را ما دادیم!- چه ربطی دارد؟ ما مجوز گود ایران زمین را هم دادیم ولی دلیل نمیشود که آن قدر زمین را بکنند تا به نفت برسند که!- یک موضوع دیگر هم هست قربان- باز هم؟- بله، یک عده دارند درخت های باغ های شمال تهران را می برند تا به جایش برج بسازند.- مجوز دارند؟ پولش را داده اند؟- بله قربان، تغییر کاربری گرفته و عوارض و مالیات را هم به واحد مربوطه پرداخت کرده اند.- چه طور تغییر کاربری گرفته اند؟- کمیسیون ماده پنج قربان. بعد هم این که پول بده برو سر سبیل شاه ناقاره بزن!- خبرهایت تمام شد؟- فقط آخری مانده.- بگو- یکی از اعضای شورای شهر استعفا داده و رفته رئیس فدراسیون قایقرانی شده!- یعنی زیرآبی رفته؟- نمیدانم قربان ولی همین شخص قبلاً گفته بود شهرداری بین «نداشتن درآمد از محل تراکم» و «هزینه های سنگین پروژه های شهری» مانده؛ درحالیکه باید به شهرسازی تهران وفادار بماند.- از قول من به او پیغام بدهید: تو برو پارویت را بزن! چشم قربان- خب مثل این که تمام شد. پس دیگر خبری نیست؟- نه قربان، همه چیز در شهر طبق روال عادی خودش در جریان است. طبق معمول خیابان ها غلغله ماشین است و صدر و همت و حکیم و چمران و ولیعصر بسته است. آلودگی هوا و پارازیت ها هم طبق معمول هست. نشریات هم مدام از تغییر غیرقانونی کاربری و فروش بیضابطه تراکم در شهر مینویسند. نشریه پیام ساختمان هم میخواهد با رئیس کمیسیون ماده 100 مصاحبه کند تا مشخص شود چرا این کمیسیون تخلف فروشی میکند ولی خوشبختانه کسی به آنها وقت مصاحبه نمیدهد! اینها مهم نیست، به روزنامه شهرداری میگوییم بیشتر از خدمات ما در شهر بنویسد و تعریف و تمجید کند.- راستی قربان گزارش شهری شما چی شد؟ صفحه شما خالی مانده ها!- چی؟- گزارش شهری، صفحه گزارش شهری خالی مانده، پاشو گزارشت را بنویس، پاشو دیگه، پاشو مرد حسابی، اینجا که جای خوابیدن نیست، زود گزارشت را بنویس و بده واحد ویراستاری!- بله، حتماً آقای سردبیر. البته من نخوابیده بودم!

انتهای خبر/پیام ساختمان

چاپ شده در هفته نامه پیام ساختمان شماره 178

فهرست مطالب شماره 178

این مطلب را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید :

×