menu

ثبت آگهی رایگان

مردم، معماری پایدار را می ساز ند

مردم-معماری-پایدار-را-می-ساز-ند

خود را فارغ التحصیل معماری دانشگاه تهران معرفی می کند، اما سابقه تدریس در دانشگاه تهران و کاشان را در کارنامه دارد! می گوید از کلی گویی گریزان است، اما در نخستین نشست گفتگو با ما، نه حتی در تعریف "معماری و شهرسازی پایدار"، بلکه صرف زدودن پیش فرض هایی شد که با جایگزینی واژه "پایدار" در برابر Sustainable ایجاد شده است؛ حال می خواهد معماری پایدار باشد یا اقتصاد پایدار و یا هر چیز پایدار دیگری. به همین دلیل اطلاق واژه "پایدار" را معادل مناسبی برای این کلمه نمی داند. پس از زدودن آنچه از معماری پایدار می دانستیم و یا فرض می کردیم می دانیم، مقرر شد این مبحث را در سلسله گفتگوهایی در شماره های آینده پیش بگیریم. اینک پیش روی شما نخستین بخش از این دور گفتگوها است که می تواند "مبانی معماری پایدار" نامیده شود.

خود را فارغ التحصیل معماری دانشگاه تهران معرفی می کند، اما سابقه تدریس در دانشگاه تهران و کاشان را در کارنامه دارد! می گوید از کلی گویی گریزان است، اما در نخستین نشست گفتگو با ما، نه حتی در تعریف "معماری و شهرسازی پایدار"، بلکه صرف زدودن پیش فرض هایی شد که با جایگزینی واژه "پایدار" در برابر Sustainable ایجاد شده است؛ حال می خواهد معماری پایدار باشد یا اقتصاد پایدار و یا هر چیز پایدار دیگری. به همین دلیل اطلاق واژه "پایدار" را معادل مناسبی برای این کلمه نمی داند. پس از زدودن آنچه از معماری پایدار می دانستیم و یا فرض می کردیم می دانیم، مقرر شد این مبحث را در سلسله گفتگوهایی در شماره های آینده پیش بگیریم. اینک پیش روی شما نخستین بخش از این دور گفتگوها است که می تواند "مبانی معماری پایدار" نامیده شود. توهم قبول شدن در کنکور می پرسم ارتباط معماری پایدار و برنامه ریزی در معماری از چه قسم است؟ می گوید در پرداختن به تعبیر "معماری پایدار" باید آن را از برنامه ریزی در معماری منفک کنیم، گرچه در نهایت در لایه های پایینی این دو با یکدیگر ارتباط هایی پیدا می کنند. «به ویژه معماری پایدار با برنامه ریزی ارتباط دارد تا جایی که می توان گفت بدون برنامه ریزی، معماری پایدار وجود ندارد» اصولاً معماری بدون برنامه ریزی بی معناست و اصلاً معماری نیست «اتفاقی است بر حسب بخت و اقبال و یا تجربه پنهانی است که برنامه ریزی پشت آن را نمی بینیم و ممکن است گم باشد.» بهادری موضع خود را در مورد معماری پایدار در ایران با یک مثال مشخص می کند: سه دانش آموز داریم، یکی تلاش گر و برنامه ریز (A) که ممکن است در کنکور موفق شود، موفقیت نسبی به دست آورد و یا اصلاً قبول نشود. برای هر کدام از این نتایج می توان عوامل روشن پیدا کرد. دانش آموز دوم (B) به هر دلیل درس نمی خواند، نتیجه کنکور برای او مشخص است و اگر قبول نشود خود و خانواده اش می دانند به چه دلیلی قبول نشده است. دانش آموز سوم (C) به اندازه دانش آموز اول وقت صرف می کند، کلاس آموزشی می رود، کتابخانه می رود ولی اگر ما از چشم ناظر آگاه به او نگاه کنیم، تمام کارهای او را بیهوده و وقت کشی می بینیم و اگر معیاری داشته باشیم، می بینیم در تمام این روزها هیچ کاری نکرده است. در نهایت نیز او قبول نمی شود و در نتیجه هم خود او و هم خانواده اش با بحران عدم موفقیت مواجه می شوند. او نه تنها تمام عوارض و مشکلات دانش آموز B را دارد یعنی قبول نشده است، بلکه والدین او در یک توهمی از قبولی فرزندشان گیر افتاده اند. او یک منفعت یا عدم آگاهی کوتاه مدت را فدای حیات بلندمدت یکساله کرده، و اگر صادق باشد، تنها خود اوست که می داند چه کار کرده است در غیر این صورت خود او نیز در این توهم فرو می رود. بهادری می پرسد ما کدام جامعه هستیم؟ خود او پاسخ می دهد: «خیلی ها معتقدند ما جامعه A هستیم؛ بعضی می گویند ما جامعه B هستیم، بسیاری معتقدند ما از B به سمت A در حال حرکتیم، یعنی جامعه در حال توسعه هستیم. من اساساً معتقد هستم ما جامعه C هستیم.» شواهد سه گانه وی برای این گفته خود سه شاهد می آورد، و از خصیصه آینه نمای معماری سخن می گوید که «راستگوترین پدیده، برای نشان دادن واقعیت مردم، تمدن و جهان در مقیاس های مختلف است. تنها بیننده باید چشم بینایی داشته باشد.» حقیقتی که آینه ای تمام قد روبه روی بیننده می گذارد و همانگونه که آینه نمی تواند دروغ بگوید، معماری هم نمی تواند غیر آنچه واقعیت است نمایش دهد. بر این اساس معماری و شهرسازی ما نشان می دهد که نه تنها ما در جامعه C هستیم، بلکه حتی در صدد یافتن راهی به سوی معماری پایدار نیستیم. بهادری در اینجا تأکید می کند که منظور معماری کلان است که راه به شهرسازی می برد و ظهور و بروز معماری و شهرسازی نشان می دهد که ما به سمت معماری پایدار حرکت نمی کنیم. بهادری "شاهد دوم" را مباحثی می داند که تحت عنوان دانش جدید و یا یک بینش جدید به کشور وارد می شود. «وقتی به همایش هایی که تحت عنوان معماری پایدار برگزار می شود نگاه کنیم، می بینیم که یک سری کلی گویی هایی از نوع همان کلی گویی هایی که برخی از مسئولان ما اظهار می کنند گفته می شود. کلماتی مانند "مهم است"، "خوب است" یا "بسیار به ما می تواند کمک کند". در حالی که سمینار تشکیل نمی شود که در آن بگوییم این پدیده به ما می تواند کمک کند، بلکه سمینار تشکیل می دهیم که نشان دهیم نسبت به سال قبل چه دستاوردهایی داشته ایم و چه تغییراتی کرده ایم و همایش دومی دیگر به این سئوالات نیز نباید پرداخت، باید گفت دقیقاً چکار باید کرد که مثلاً شرایط کمی تغییر کند. با این حال هنوز موضوع مقالات در سمینارها و همایش های داخلی مثلاً این است که "ارتباط معماری پایدار و اقتصاد شهری چیست"» بهادری معتقد است معماری پایدار مانند بسیاری از مباحث علمی تازه دیگر، تبدیل به مد روز شده است و به زودی از دور خارج خواهد شد. او "شاهد سوم" را اینگونه تشریح می کند: «کشورهایی مانند آلمان، آمریکا، ژاپن، سوئیس، سوئد و نروژ همه چیز مشخص است، آنها معیار معماری پایدار هستند. آمار قابل اتکا و مستدلی وجود دارد و این کشورها نقطه به نقطه به چه سمتی در حال حرکت هستند! شاید مهمترین شاهدی که می گوید ما اصلاً نمی توانیم درباره معماری پایدار و یا هر چیز پایدار دیگری سخن بگوییم این است که از حداقل آمار مستندی که مورد وثوق همه باشد بی بهره هستیم.» بهادری بیان می کند که گاهی لازم است ما به عمق آب برویم تا همه صداها قطع شود و بعد «بیرون بیاییم و دوباره بشونیم و دوباره ببینیم که آیا این صحبت هایی که می شود درست است؟ آیا اصلاً دارند درباره معماری پایدار حرف می زنند؟» جهل مرکب در توصیف "پایدار" بهادری می گوید: ما حتی در تعریف معماری پایدار مشکل داریم. «شاید تنها در یک سری مقالات علمی پژوهشی و یا کتاب های ترجمه شده بتوان تعریفی از معماری پایدار به دست آورد.» با این همه سمینار و وقت و هزینه که برای آن صرف شده، هنوز در سمینارها و همایش ها تعریف هایی از معماری پایدار می شود که اکنون دیگر موضوعیت ندارد. بهادری اضافه می کند: تعریف معماری پایدار از دهه 70 تا کنون بسیار تغییر کرده و اگر در آن دهه با جنبش هایی مانند جنبش سبز گره خورده بود و بعد با معماری High Tech به جایی رسید که امروز در تعریف معماری پایدار عناصری را داریم که ممکن در دهه 70، محلی از اعراب نداشتند؛ و برعکس «آنچه در دهه 70 ارزش بود امروز کاملاً ضد ارزش شده است.» اما در سمینارهای ایرانی همان تعریف ضد ارزش قدیمی با عنوان معماری پایدار معرفی می شود. «آن ساختار تعریفی وقتی تغییر می کند دقیقاً تبدیل به مفهوم دقیق طنز می شود یعنی عده ای را که می فهمند می خنداند و یا از عمق وجود می سوزاند. وقتی می بینند در سمیناری کسی چیزهایی دارد می گوید که غلط است، می خندید ولی این خنده همراه با یک بغض عمیق است.» بهادری منظور خود از "معماری پایدار" را با در نظر گرفتن دو معیار که به صورت دو هیرید در دو طرف هسته معماری پایدار هستند شرح می دهد. «اگر در دهه 60 و 70 پایداری را محیط زیست، معماری و شهرسازی سبز تعریف می شد، امروز هرچیز پایدار از جمله شهرسازی و معماری پایدار با گزینه مردم تعریف می شوند! چون چیزی که معماری را می ساز د مردم پایدار هستند.» وجه انسان شناسانه علوم در اینجا بسیار برجسته شده است، اما سئوال اینجاست که آیا برنامه ای آموزشی، اجتماعی و فرهنگی برای پرداختن به انسان پایدار داریم؟ بهادری پاسخ می گوید: با وجود این حجم سخنان کلی و ناپخته آیا «امیدوار باشیم در این خانه C دانشجوی قبولی کنکور بیرون بیاید هرگز! چرا که مصداق جهل مرکب است، یعنی نه می داند و نه می خواهد که بداند. برای همین است که تعریف "معماری پایدار"، "اقتصاد پایدار" و یا هر چیز پایدار دیگری، دچار مشکل می شود. من چه چیزی را تعریف کنم و چه فعالیتی در زمینه انسان پایدار صورت گرفته است؟!»

انتهای خبر/پیام ساختمان

این مطلب را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید :

×